دانلود کتاب روانشناسی

معرفی سایت های دانلود کتاب روانشناسی

دانلود کتاب روانشناسی

معرفی سایت های دانلود کتاب روانشناسی

کتاب جدید کتاب ریز ویترسپون انتخاب بازی عادلانه توسط اوا رودسکی است

از زمان تأسیس در ژوئن سال 2017 ، بدون شک باشگاه کتاب Reese Witherspoon به یکی از تأثیرگذارترین کلوپ های مشهور کتاب در تمام دوران تبدیل شده است. در ماه اکتبر ، Witherspoon با استفاده از این تأثیرگذاری ، از شما درخواست می کند که چگونه در مورد کار احساسی در خانه خود مذاکره می کنید ، با آخرین انتخاب خود برای کتاب Reese's Book x x Hello Sunshine ، کتاب غیرداستانی ، Fair Play : یک بازی-تغییر راه حل برای زمانی که دارید. کارهای بسیار زیادی برای انجام (و زندگی بیشتر برای زندگی) توسط Eve Rodsky.



Fair Play ، اکنون ، یک شیرجه عمیق در مسئله کار غیر قابل پرداخت و نامرئی در خانه است - کارهایی که اغلب به طور پیش فرض برای زنان ارسال می شود. رودسکی ، یک متخصص مدیریت سازمانی ، بیش از 500 زوج را در سراسر ایالات متحده بررسی کرد تا بفهمد این کار نامرئی در واقع چیست و چگونه می توان آن را به طور مؤثر انجام داد - به روشی که روابط را حتی قوی تر کند و به فضا و زمان برای هر دو شریک کمک کند. کارهایی را که می خواهند انجام دهید ، که Rodsky آن را "زمان تکشاخ" می نامد. در این کتاب ، رودسکی 100 وظیفه اصلی هر مشارکت داخلی را مشخص می کند و نحوه تقسیم آن وظایف را به صورت عادلانه (اما جالب توجه ، نه لزوماً "به طور برابر") به اشتراک می گذارد تا هردو طرف سهم خود را سهیم باشند.


به نظر می رسد یک انتخاب عالی برای باشگاه ویترسپون ، که کاملاً آماده است تا پیام رودسکی را به سطح بعدی برساند.



در وهله اول برای سلام آفتاب ، این شرکت با رادسکی در این کتاب شریک سرمایه گذاری است. در واقع، Rodsky فروخته کتاب به پسران GP پاتنم (یک اثر از پنگوئن راندوم هاوس) با سلام آفتاب، و همه سود در آینده با این شرکت به اشتراک بگذارید. طبق مقاله ای در شرکت Fast ، مدیران در سلام Sunshine "شرط بندی می کنند که Rodsky ماری کوندو جدید است" ، و از حضور دیجیتالی خود در حال حاضر قوی برای "آوردن کتاب به مکالمه فرهنگی" از طریق فیلم ، رسانه های اجتماعی ، پادکست ها استفاده می کنند. و رویدادهای زنده


این مدل جدید گسترده و حساس را برای Witherspoon ، که نه تنها به عنوان یکی از اثرگذارترین طعم دهنده های ادبی عصر مدرن ظهور کرده است ، حس می کند ( پرفروش ترین کتاب سال 2019 تا کنون جایی است که Crawdads آواز می خوانند ، یکی دیگر از سلام Sunshine). بازیگر و تهیه کننده قدرتمند هالیوود که کمتر از 12 پروژه مرتبط با کتاب در این آثار - از جمله اقتباس آینده Hulu از آتش سوزی کوچک Celeste Ng در همه جا است . با توجه به مهر تأیید Witherspoon ، به نظر می رسد که Fair Play منجر به گفتگوهایی درباره کار نامرئی و بدون حقوق شود. امیدوارم که این گفتگوها منجر به درک گسترده ای از کار داخلی و افرادی شود که آن را انجام می دهند.

خواندن "Havenfall" را توسط سارا هلند همین حالا شروع کنید

اگر به دنبال یک سری جدید فانتزی برای خواندن هستید ، خودتان را مدیون هستید که این مورد را بررسی کنید. در Havenfall سارا هلند ، یک دختر نوجوان قسم خورده برای محافظت از درگاه های بین زمین و جهان دیگر می گوید زندگی پس از زندگی پیچیده می تواند بدتر شود ، پس از آن که عاشقانه های تابستان او بدتر می شود و کسی در مسافرخانه پنهان عمویش مرده می شود. Havenfall در تاریخ 3 مارس 2020 به پایان رسیده است ، اما می توانید یک گزیده ای را بخوانید و یک نگاهی دزدکی روی جلد ببینید ، درست در اینجا Bustle.


مادیا مارو مثل سایر نوجوانان نیست. مادرش در حال مرگ روی است ، که متهم به قتل برادر مادی است و مادی روزهای مدرسه خود را بین حضور در کلاس ها و بازدید از زندان تقسیم می کند. با این حال ، هر تابستان ، مادی در کلرادو راکیز ، که در آن مسافرخانه پنهان عمویش ، معروف به نام هونفال ، واقع شده است ، تعطیلات استراحت می کند. دایی او از درگاههای بین زمین - نام مستعار Haven - و عوالم دیگر محافظت می کند ، و روزی مادی از او تصاحب خواهد کرد.


وظیفه و سحر و جادو تنها دلایلی نیستند که مدی عاشق تابستانهایش در هاون فال باشد. این همچنین تنها مکانی است که او می تواند با Brekken ، پسری که دوستش دارد در ارتباط باشد. اما این تابستان چالش های جدیدی را به همراه خواهد داشت ، و آنها محدود به ورود Taya نیستند - کارمند موتورسواری که تقریباً مادى را در راه خود به هاونپال سوار می کند. در این تابستان ، فردی در هاون فال خواهد مرد ، و مادیا می فهمد که تمام این مدت خانواده اش را از او پنهان کرده است.


جلد رمان زیر را بررسی کنید و از امروز بخوانید ، فقط در Bustle:



گزیده ای: سقوط

تاریک به سرعت در حال پایین آمدن است ، با شروع راهپیمایی طولانی من در کوه باران شدت می یابد. فکر می کنم بیشتر شهرهای هوان حقیقت را نمی دانند ، در مورد Havenfall و قلمروهای مجاور و موافقت نامه هایی که هر تابستان با یک قله از آنها یاد می کنیم. اما همه می دانند که چیز خاصی در مورد این مکان وجود دارد - یک زیرگذر ، نفس باد از دنیای دیگر.


چند داستان مختلف در سطح شهر شناور هستند ، وقتی موهای شما را کوتاه می کند ، در فروشگاه عمومی قرار دارد و در ایوان های جلوی چاقو گپ می زند. آن دهکده کوچک یک بار در اینجا از چهره زمین ناپدید شد و هیچ کس نمی داند همه کجا رفتند. اینکه یک رهبر فرقه در یک جلسه اردوگاه ، گروهی از پیروان فداکار را از صخره ای دور کند. اینکه انواع لوئیس و کلارک اندکی بعد در قرن نوزدهم به اینجا آمدند ، تلاش کردند تا راکی ​​ها را نقشه برداری کنند ، فقط برای همه ناپدید شد. مردم می گویند کوه اراده خود را دارد. این می تواند بزرگوار یا بی رحمانه باشد. اگر به قصد بیمار به اینجا بیایید ، خود را در برابر باران ، تگرگ و باد به اندازه کافی نیرومند خواهید دید تا صخره ها را از بالا بیرون بریزید و آنها را به مسیر خود رها کنید. اما اگر برای پناه بردن به اینجا بیایید ، مه مانند شما یک پتو محافظت می کند و شما را از هرچه فرار می کنید پنهان می کند.


نکته این است که مردم می دانند که این مکانی است که می توانید ناپدید شوید ، حتی اگر آنها دلیل آن را نمی دانند. ما به سختی در شهر Briar County ، کلرادو قرار داریم. ما در جای دیگر .


با تمیز نگه داشتن پاهایم ، از زمین نگاه می کنم و آنچه در اطرافم است را به دست می آورم. شهر ، همانند خود هانفال کاهش یافته است. این کاروانسرا چهارراهی بود که به قلمروهای بی شماری می رسید ، هرکدام در پشت درب خود بودند و همه دو نفر به طرز جادویی بسته شده بودند. تنها سه جهان باقی مانده است - بایرن ، فیوردنکیل و هان ، که همان چیزی است که همه از قلمروهای مجاور به آن زمین می گویند. اینگونه شهر نام خود را گرفت. اما حتی اگر شهر و کاروانسرا همان چیزی نیستند که در گذشته بودند ، هوا هنوز هم با امکانات احساس راحتی می کند. Havenfall منطقه بی طرفی بین تمام جهان است ، یک چهارراه صلح آمیز و جادویی.


باران به اندازه کافی برای من تنگ می شود تا چترهایم را ببندم و شهر را ترک کنم و به سمت Havenfall بگردم - حال و هوای خوب همیشه به نظر می رسد که مسافرخانه را مانند حباب می پیچاند ، مهم نیست که چه اتفاقی در شهر می افتد. اما به سرعت در حال تاریک شدن است حتی وقتی ابرها از بین می روند ، و بخشی از برنامه من است که آرزو می کنم در مورد آن بیشتر فکر کنم. هیچ چراغ خیابانی وجود ندارد ، و کاج های زمزمه کننده هر نوع نوری را از مسافرخانه فوق یا شهر در زیر مسدود می کنند. اکنون گرگ و میش است ، اما به زودی نمی خواهم چیزی برای هدایت من داشته باشم اما ماه و ستاره ها.


دوقلوی من روی زمین است ، دستانم روی دهانم است. من به سمت راننده فرار می کنم که بی دردسر ایستاده است. "حالت خوبه؟"

نیم ساعت است که در کنار جاده می روم و در حال حرکت به زمین هستم تا مطمئن شوم که اشتباه نمی کنم ، وقتی صدای موتور از پایین جاده می شود من را جستجو می کند.


یک موتورسیکلت درست به سمت من حرکت کرد.


من همانطور که دوچرخه به دور خم می چرخد ​​، عقب می نشیم.


جک چکش های قفسه سینه من هنگام تماشای چرخش راننده ، لاستیک هایی که از جاده خاکی عبور می کنند ، دوچرخه ای که از زیر آنها بیرون می رود. دوچرخه سوار در جاده می چرخد ​​، در حال چرخش است ، در حالی که دوچرخه در ماسه شلیک می کند ، موتور از بیرون پرتاب می شود و در قلم مو بین درختان درهم می خورد. دوقلوی من روی زمین است ، دستانم روی دهانم است. من به سمت راننده فرار می کنم که بی دردسر ایستاده است. "حالت خوبه؟"


او کلاه ایمنی پوشیده است - یکی از آن مشکی های براق که شما را شبیه مریخی می کند - و یک ژاکت چرمی. او کلاه ایمنی و اوه را می کشد - نه او ، من متوجه می شوم که دو بند موی کثیف و بلوند در هر دو طرف صورت کم رنگ و قلبی به هم ریخته اند.


"نه از شما متشکرم."


او زیبا ، با دهان نازک و گسترده ای است. یک اسکار سفید چانه اش را می کند ، مثل این اولین پاییز او نیست. محافل تاریک در زیر چشم های تاریک و چشمگیر او. پشت دستش را روی دهان می چرخاند.


"چه جهنمی بودی تو وسط جاده؟" او بلند شد و لباسی نقره ای را در اطراف گلوی خود لمس کرد ، گویی که مطمئن شود هنوز هم آنجاست.


"متاسفم ، مه -" من شروع به گفتن چیزی می کنم در مورد اینکه چگونه او می تواند آن را آسان در نوبت ، اما پس از آن من ثبت اسمیر از قرمز در گونه او است. "شما خونریزی می کنید."


هراس به قلب من سرعت می بخشد. من از تلفن خود تکان می خورم ، مطمئن نیستم که آیا باید با مارکوس یا 911 تماس بگیرم. اگر او واقعاً صدمه دیده است ، می تواند یک آمبولانس حتی از اینجا بلند شود؟


دست او قبل از تصمیم گیری مچ دستم را شلیک می کند و می گیرد. گرفتن او داغ است ، خیلی محکم.


"نکن من خوبم. فقط زبان من را بزن. "او به من اجازه می دهد تا بروم و خون را به جاده بریزم ، سپس با مشت های محکم به سمت دوچرخه خود سوار شوم. "این دوچرخه همه چیز من است ، بنابراین ، بهتر است امیدوار باشید که هنوز هم ادامه یابد."


"ببخشید" ، من از اینکه ضرر دارم چه کاری انجام دهم ، زدم. یک ثانیه قبل ، من وحشت زده شدم ، بعد عصبانی شدم و اکنون گناه مرا از بین می برد. "من از اینجا هستی؟" "آیا کسی وجود دارد که می توانید با او تماس بگیرید - من واقعاً فکر نمی کنم که الان باید سعی کنید سوار آن چیز شوید."


او وقتی که دوچرخه خود را از زیر بغل به جاده می کشاند ، به من خیره می شود. علاوه بر اینکه آینه عقب سمت چپ با زاویه خنده دار لگد می زند ، دوچرخه برای من خوب به نظر می رسد ، اما پس از آن اینطور نیست که من چیزی در مورد موتور سیکلت می دانم ، و راهی که او در آن سقوط کرد ...


هنگامی که دوچرخه خود را در جاده است ، آن را بر روی لگد قرار داده و به سمت من می چرخد ​​، با عبور از آغوشش. او می گوید: "نگران خودت باش." "سوال واقعی اینجاست که چرا جهنم در تاریکی سرگردان می شوید؟"


در اطراف ما ، گروه کر قورباغه ها و جیرجیرک ها به آرامی دوباره شروع می شوند. من متوجه نشده بودم که آنها متوقف شده اند آواز خواندن.


من سرم را بلند می کنم ، سعی می کنم با روحیه او مطابقت داشته باشم ، گرچه نمی توانم تصور کنم که همه چیز را با لباس مرطوب و چتر خاردار خود ارعاب می کنم. "من به مسافرخانه در هاونفال می روم."


"چه اتفاقی ، من هم."


"برای چی؟"


مارکوس همیشه همه اجساد افراد را برای کار در مسافرخانه هر سال در اجلاس تابستان استخدام می کند. جلسات ، مهمانی ها و رویدادها به خدمتکارهای اضافی و دستان پخت و پز ، آشپزها و شرکت کنندگان نیاز دارند. اما نمی توانم تصور کنم که این دختر مانند یک کارمند در پس زمینه مخلوط شود. علاوه بر این ، قرار بود هفته گذشته ، چند روز قبل از نمایندگان ، وارد کارکنان جدید شویم تا آماده شوند.



"من یک تبلیغ را در کاغذ برای یک منظره دیدم." او یک شانه را در یک خنجر بلند می کند. "به نظر می رسد مانند یک معامله خوب است."


باید گفت که Havenfall کمتر از نیمی از مایل دورتر است و من می توانم آن را حس کنم ، اصرار مانند یک بادکنک که به استخوان سینه من وصل شده است.

"دیر کردی" بعد متوجه شوید منظورم این نیست که چنین حرفی بزنم ، اما آدرنالین از لحظه ای قبل فیلترهای من را شکسته است. "منظور من خوب است. من مطمئن هستم که مهم نیست. "من احساس می کنم سرخ شدن ، و به سرعت خم می شوم تا کیف دوفلم را بردارم.


چشمانش باریک است. "اگر شما در وسط جاده قدم نمی زنید ، دیرتر می شدم."


"اگر قبلاً مانند یک دیوانه آن خم نمی کردی" - من خودم را متوقف می کنم. تحریک شدن به چیزهایی کمک نمی کند. "شما می دانید چه چیزی ، بحث در مورد آن نمی خواهد ما را سریعتر به آنجا برساند."



باید گفت که Havenfall کمتر از نیمی از مایل دورتر است و من می توانم آن را حس کنم ، اصرار مانند یک بادکنک که به استخوان سینه من وصل شده است. من نمی خواهم با این دختر دعوا کنم. من فقط می خواهم به آنجا بروم ، و یک شاخه زیتون نیز پیشنهاد می کنم. "من مادی هستم"


او می گوید: "تایا" اما او دست کشیده من را ندارد. چشمان تاریک و غیرقابل خواندن صورت من را مورد بررسی قرار می دهد ، و بررسی من منجمد می شود و باعث می شود که از بین بروم. این مرا به خانه خود در استرلینگ و ستاره های خیره کننده همه افراد آنجا باز می گرداند ، جایی که من سرم را پایین نگه می دارم و سریع قدم می زنم ، به امید پرواز در زیر رادار.


اما این کسی نیست که من در اینجا هستم ، نه در کوهستان و نه در هاونپال. بنابراین من زمین خود را نگه می دارم و چشمان او را برآورده می کنم ، حتی اگر چیزی در مورد نگاهش خطرناک باشد. در هاون فال ، من شجاع هستم. من باید باشم ، اگر می خواهم خودم را شایسته حفظ صلح و شادمانی بدانیم که با هر قله جشن می گیریم ، و محافظت از پرتال ها به قلمروهای گمشده جادوگری جهان. اومفالوس .


و در دراز مدت ، اینگونه نیست که او هیچ یک از اینها را به خاطر بسپارد. مارکوس همیشه به این امر می بیند. هیچ کس هرگز به یاد نمی آورد - به جز من.


سرانجام ، تایا با خجالتی دور می شود. او پا را روی موتور سیکلت خود پرتاب می کند ، سپس به من نگاه می کند. او گفت: "خوب؟" "داری میای؟"


تعجب مرا در جای خود منجمد می کند. چند لحظه پیش ، من گفته بودم که هرگز در موتور سیکلت مرده نمی شوم ، اما من همیشه آگاه تر از این هستم که چقدر تاریک است و تا کجا باید بروم. من به موتورسیکلت نگاه می کنم و تایا باید بتواند تردید را در چهره من بخواند ، زیرا او ناله می کند.



"من راننده خوبی هستم. قسم میخورم. اما اگر نگران باشید ، می توانید کلاه من را بپوشید. "


"نیازی نیست -" من شروع می کنم ، اما Taya قبلاً کلاه ایمنی را برداشته و آن را بر گوش های من فرو کرده است. سرم را می کوبم که کمی جذاب و کمی عصبانی است ، چون چرخ می خورد و به سمت دوچرخه خود می رود ، به نظر می رسد فرض می کند که من دنبال خواهم رفت.


او مکث می کند و از بالای شانه به من نگاه می کند ، یک ابرو را بالا می برد. "مگر اینکه ترجیح می دهید راه بروید. تنها. در تاریکی. با کویوتها


من نمی توانم به راهی برای پاسخ دادن به آن فکر کنم ، من دنباله او هستم. "بنابراین ، من فقط ، اوه ..."


تایا قبلاً پای خود را روی دوچرخه می گذارد و با یک گره به زندگی می زند. "به پشت سر خود ادامه دهید و نگه دارید."


من همانطور که او می گوید ، عصبی هستم اما سعی می کنم او را محکم نگیرم. من آخرین باری را که به این نزدیکی نزدیک شده ام ، به یاد نمی آورم ، خوب ، به هر کسی. اما Taya آسان است ، راحت است زیرا او دست من را گرفت و آنها را در آن جا قرار داد ، بنابراین آنها به دور او پیچیده شده اند و در کنارش قرار ندارند. لازم است که پا را بکشم ، سینه ام به پشت او فشار می آورد.



"ببخشید ،" من صدا می کنم ، خوشحالم که او نمی تواند من را سرخ کند.


او با عصبانیت پاسخ می دهد: "خوب است ، دوچرخه را به چرخ دنده لگد می زند. سپس آن را جهش رو به جلو، و تحت صدا از موتور می شنوم او OOF ، چرا که من به طور غریزی فشرده تنگ او به عنوان قرقره جاده آسفالت نشده دور در زیر با ما. "فکر می کنید چنگ مرگ خود را شل کنید؟"


"ببخشید ،" دوباره با من تماس می گیرم ، نگه من را تنظیم می کند و سعی می کنم تنفس طبیعی داشته باشم. تایا ما را به سمت جاده سوق می دهد ، و من می دانم که ما به سرعت از جاده ای که اوقات فراغت درختان می گذرند عبور نمی کنیم ، اما احساس می کند که هستیم. موتور سیکلت زیر من می چرخد.


"پس چطور در مورد این مکان شنیدید؟" تایا فریاد می زند که او ما را به راحتی دور منحنی بازپرداخت می برد. هوای تازه و مرطوب که از گذشته دور می شود ، و آخرین ابرها در آسمان فرو می ریزند ، چند ستاره را آشکار می کند که شروع به چشمک زدن در تاریکی جمع شدن می کنند.


هوا با رایحه های کاج و گل های وحشی سرد و سرد است. ستاره های بیشتری در بالای چشم ما چشمک می زند.

"عموی من". من باید دوبار این کلمات را امتحان کنم ، زیرا اولین باری که باد آنها را دزد می کند.



تایا می پرسد: "فکر کنید می توانید کلمه خوبی برای من بگذارید؟"


شعله ای از فرهای پراید در سینه ام. "من در مورد آن فکر خواهم کرد." "تا زمانی که به آنجا برویم ، تمرکز کنید."


تایا نیم سرش را چرخاند تا نگاهم کند. "چه چیزی وجود دارد؟"


"خواهی دید."


خیلی طولانی نیست به نظر می رسد کوه اکنون بزرگتر از آن است که در اتوبوس انجام شود. هوا با رایحه های کاج و گل های وحشی سرد و سرد است. ستاره های بیشتری در بالای چشم ما چشمک می زند. و -


خط الراس را صاف می کنیم. حتی بیش از صدای رام موتور ، صدای واژگون تایا را می شنوم.


دریاچه آینه قبل از ما گذاشته شده است ، یک هلال نقره ای در چشم انداز ، که آسمان شب را کاملاً زیر خط سیاه پل نشان می دهد ، منعکس شده است. به نظر می رسد آب ابریشمی نیلی با الماس پاشیده شده است ، بازتاب ماه دور - که درست در مرکز دریاچه شناور می شود - به نظر می رسد که نور خود را کم می کند. و از طرف دیگر ، توسط پرتوهای کم رنگ قمرهای دوقلوی و با تابش نور طلای از داخل:


سقوط

Epilogue of The Testades پیشنهادات امیدوارم - و یک اخطار شدید

بله، مارگارت اتوود سرانجام بیرون می آیند با یک عاقبت به قصه کلفت ، و بله، آن را بسیار نزدیک به عنوان آوردن و خشم آور به عنوان یکی از اولین. Testament شما را با نسل دیگری از زنان جوان همراه می کند که در دنیای ناپایداری به سن بلوغ می روند و آنها را تحقیر می کنند. (صدا آشنا؟) آیا شما از طریق رمان اصلی اتوود ، از طریق نمایش موفقیت آمیز Hulu ، یا از طریق گفتمان بی پایان در مورد جنسیت نسبی لباس های طلسم هاتماید ، به Gilead آمده اید ،احتمالاً شما نمی دانید که چگونه این قسط جدید داستان Offred را بیشتر خواهد کرد. آیا او به کانادا فرار کرد؟ آیا او دوباره لوک را پیدا کرد؟ چه اتفاقی برای دخترانش افتاد؟ به مویرا؟ به نیک؟ اما، واقعا، فقط یک سوال وجود دارد که واقعا مسائل هنگامی که شما نشستن به کرک باز جدیدترین رمان اتوود است: آیا جیمز دارسی Pieixoto هنوز زن ستیز بزرگ؟


اجازه دهید توضیح دهم.


همانطور که قبلاً در مورد آن نوشتم ، داستان اصلی Handmaid's Tale با یک شرح نامه به پایان می رسداین شاید مزاحم ترین بخش کل کتاب باشد. داستان Offred با یک کلاهبردار به پایان رسید - او یا به آزادی یا اعدام خاموش است - و خوانندگان با بخش پایانی "یادداشت های تاریخی" باقی مانده اند. این به عنوان نسخه ای از "دوازدهمین سمپوزیوم مطالعات گیلادایی" طراحی شده است و با بیانیه استاد مریان هلال ماه از گروه مردم شناسی قفقاز ، از دانشگاه دن ، نوناویت باز می شود. پیامد فوری این است که داستان حتی بیشتر به آینده پرش شده است: زنان می توانند دوباره مواضع قدرت را در دست بگیرند ، دانشگاهی وجود دارد و برتری سفید دیگر قانون سرزمین نیست. سرانجام دولت توتالیتاری گیلاد از بین رفت. مطمئناً ، ظاهراً بعضی از افراد دوست دارند مانند اهداف گیلادائی ها برای اهداف سرگرمی تفریحی لباس بپوشند ، اما به طور کلی آینده بسیار بهتر به نظر می رسد. عالی! خیلی خوب! دوست داشتنش!


اما بعد پروفسور کرسنت مون سخنران اصلی ، پروفسور جیمز دارسی پییکسوتو را معرفی می کند. و آیا او بلافاصله در اینجا ، در این سمپوزیوم تاریخی ، به او اصابت کرد؟ آره. بله ، او چنین می کند


بنابراین. گیلاد فروپاشیده است ، اما دانشگاهیان مرد با سر استخوان زنده و خوب هستند.

پیکسوتو در ادامه در مورد خاطرات Offred ، که از سوی مردان ("توسط مردان") "The Handmaid's's Tale" نامگذاری شده است ، صحبت می کند . خیلی بد است ، موز Pieixoto ، که Offred اطلاعات زیادی در مورد کارهایی که فرمانده وی انجام می داد ، درج نکرد. داستان او اما "خرده" تاریخ است ، نه تاریخ مناسب.



و البته ، غیر حرفه ای می شد برای پیکسوتو محکوم کردن وحشت های انجام شده به Offred در این حساب. پییکسوتو می گوید: "ما باید در مورد تصویب قضاوت اخلاقی بر جلائیدها محتاط باشیم."


بنابراین. گیلاد فروپاشیده است ، اما دانشگاهیان مرد با سر استخوان زنده و خوب هستند. اگر شهروندان نمی توانند از تاریخ درس بگیرند ، اگر به خاطر "بی طرفی" از انتخاب طرف خودداری کنند ، هرگز از پروفسور پییکسوتو و تابش پس زمینه مداوم از جنسی گرایی که وی نمایندگی می کند ، خلاص نمی شوند. داستان Offred برای همیشه محکوم به تسلط و انتخاب شدن توسط مردان و رفتارهای جنسی بد آنهاست.


اینجاست که داستان The Handmaid's ما را رها می کند. اندکی امیدوار ، بسیار گریم. اما چگونه عهد به پایان می رسد؟


اگر آتود بلافاصله در دهه 80 دنباله ای از داستان The Handmaid's Tale نوشته بود ، شک می کنم که بسیار شبیه Testament ها باشد.

اسپویلرهای پیش رو. Testament داستان بسیار متفاوتی از The Handmaid's Tale است. خوانندگان این بار به جای یک زن ، سه زن را دنبال می کنند: یک دختر فرمانده که به عنوان یک خانم جوان واجد شرایط در گیلاد بزرگ می شود ، یک خاله بلند مرتبه که به نوشتن قوانین گیلاد کمک کرده است ، و یک دختر نوجوان در کانادا که شلوار جین می پوشد و در اعتراض شرکت می کند راهپیمایی خوانندگان آنها را از تالار وحشتناک آردوآ (نوعی سوءاستفاده هاگوارتز برای آموزش خاله ها) تا سواحل آزاد کانادا دنبال می کنند ، جایی که ممکن است سرانجام اسناد جعل شده سرانجام طبقه حاکم فرماندهان فاسد را از بین ببرد.



اگر آتود بلافاصله دنباله ای از داستان The Handmaid's Tale را نوشت ، در دهه 80 ، من شک دارم که بسیار شبیه Testament باشد. این کتاب کمتر به عنوان هشدار برای وحشت آینده و بیشتر شبیه یک فراخوان برای اقدام برای اینجا و حال است. پس از همه ، دختران نوجوان در حال حاضر در حال رهبری مقاومت هستند . ایده یک سوت زننده در تلاش برای پایین بردن طبقه فوقانی فاسد با اسناد جعلی کاملاً وابسته است. و این بار در حوالی ، اتوود مراقبت می کند تا خوانندگان را یادآوری کند که آنها نباید خیلی سریع تصور کنند که خودمان را تحت شکنجه قرار دهند. مطمئناً ، بعضی از خوانندگان عمه یا همسران گیلاد خواهند بود ، تا زمانی که آنها ظلم نشوند ، در ظلم و ستم مشکوک باشند.


عهد می کند فاقد برخی از نکات دقیق وظریف از سلف خود است. جلعاد به نظر می رسد به طور همزمان بزرگترین ارتش ایستاده جهان و جمعیت یک کالج هنرهای لیبرال کوچک، شخصیت قبلا شر تغییرات بسیار مناسب از قلب، و سرنگونی رژیم فرماندهان نظر می رسد تقریبا بیش از حد آسان است. اما Testament همچنین یک کوکتل امید و هشدار جدید ارائه می دهد: در انتهای تونل چراغی وجود دارد و شما برای رسیدن به آنجا مجبورید مانند جهنم بجنگید.



که خوانندگان را به اپیلاگ و سیزدهمین سمپوزیوم مطالعات گیلادیا می کشاند. استاد هلال ماه بازگشت ، و او را ترفیع داد. او سمپوزیوم را با تصدیق سرزمین Penobscot Nation آغاز می کند ، بنابراین خوانندگان می دانند که این یک آینده روشن تر است. (با این حال ، این لحظه همچنین این واقعیت را نشان می دهد که اتوود موضوعات نژاد و استعمار را تقریباً در همه جای کتاب کنار می زند.)



کرسنت مون خاطرنشان می کند که اشتیاق به مطالعات جیلادایی ، مانند اشتیاق به داستان The Handmaid's Tale ، در چند سال گذشته رو به رشد بوده است و او راضی است. اما ، وقتی نوبت به تصویب مجدد Gilead رسید ، او یک یادآوری ملایم دارد: "من از شما می خواهم که اجتناب نکنید ، همانطور که در سمپوزیوم دهم اتفاق افتاد."


اتوود اجازه نمی دهد خوانندگان بسیار آسان باشد. سکسیسم مرده نیست.

شاید خوانندگان نیز مجبور نشوند که بیش از حد به فرض نقش های Handmaids بدون فکر دوم بپردازند. شاید خوانندگان باید ژرف تر به این فکر کنند که جایی که دیستوپی از خط پورنو بدبختی عبور می کند . ممکن است گفتمان لباس زنانه سکسی هندی کمی از دستش برود؟


و پس از آن ، البته ، Pieixoto صحنه می رود. وی بخاطر اظهارات خود در مورد ظاهر استاد هلال ماه عذرخواهی می کند ... اما تنها پس از اظهار نظر در مورد ارتقاء وی: "اکنون که زنان مواضع رهبری را در چنین حد وحشتناکی غصب می کنند ، امیدوارم که بر من خیلی شدید نباشی. "


واو Pieixoto پس از آن به طور کامل درس خود را آموخته است. اتوود اجازه نمی دهد خوانندگان بسیار آسان باشد. سکسیسم مرده نیست. اگر Pieixoto راست می گوید، هر چند، پس شاید این است آینده ای که در آن زنان در حال برگزاری قدرت بیشتر و بیشتر. تفسیر وی درباره وقایع عهد نامه مطمئناً بدبینانه تر از داستان های The Handmaid's Tale نیست. او فرماندهان را تحسین نمی کند و یا اصرار دارد که در مواجهه با وحشت های تاریخی "بی طرف" باقی بماند. به نظر می رسد وی برای این روایات ارزش قائل است زیرا آنها توسط زنان نوشته شده اند. او به ضرر آنها شوخی نمی کند. او در سالی از دوازدهمین سمپوزیوم ، مخاطبی تقریباً دلسوز شده است.


در پایان داستان The Handmaid's Pieixoto ، سخنرانی خود را با خط "هر سؤالی؟" این یک دعوت است که به فکر ادامه دهیم ، تاریخچه ای را که به عنوان واقعیت برای ما مطرح شده است زیر سوال ببریم


عهد، با این حال، با یک بنای یادبود به پایان می رسد. پیکسوتو مجسمه ای را برای بزرگداشت یکی از شخصیت های افتاده پیدا کرده است. این کتاب به سخنان او ختم نمی شود ، بلکه با کلماتی که خواهرانش در پلاک یادبود او حک شده اند. هیچ چالشی ارائه نشده است ، هیچ نمونه نهایی تحریک آمیز جنسی در دانشگاه ها وجود ندارد. تنها این یک یادآوری از زن جوانی است که درگذشت تا خواهرانش بتوانند زندگی کنند - یک قسمت آخر امید و دیگری آخرین گرمی ، نگاهی لمس کننده به هزینه ایجاد دنیای بهتر.

15 رمان اسکاندیناوی خزنده توسط زنان برای خواندن این فصل شبح وار

اگر از طرفداران اقتباس فیلم های The Girl with Dragon Tattoo و Snowman هستید ، 15 رمان اسکاندیناوی خزنده توسط زنانی که باید آنها را به لیست خواندن خود اضافه کنید ، خراب کرده ام . این رمان های اسرارآمیز و هیجان انگیز شما را به سمت استخوان خزیده و شما را برای گدایی بیشتر رها می کنند.



اگر یک کار وجود دارد که اسکاندیناوی واقعاً خوب است ، این داستان تخیلی است . رمان های هیجان انگیز که معمولاً با نام "شمال غربی" شناخته می شوند ، در کشورهای اروپای شمالی غالباً بر قتل های وحشیانه و کارآگاهان ناقص متمرکز است که باید آنها را حل کنند. من در اینجا فقط به نویسندگان سه کشور اسکاندیناوی - دانمارک ، نروژ ، و سوئد - تمرکز می کنم ، اما خوانندگان که به دنبال تجربه کامل نوردیک هستند باید رمان های نویسندگان ایسلندی و فنلاندی را نیز بررسی کنند.


هیچ تفاوتی با مفهوم دانمارک بهداشت - احترام و تمایل به سرگرمی و راحتی که فرهنگ دانمارکی را در بر می گیرد ، وجود ندارد - از یک رمان نوآر خوب ، نوردیک. می توانید جوراب های کابین خود را ببندید و در حالی که کاکائو می ریزید ، یک پتو فازی بپوشانید و حکایت قتل و فتنه را بخوانید.


15 رمان اسکاندیناوی خزنده توسط زنانی را که در زیر برای شما انتخاب کردم بررسی کنید:


'سنگ ، کاغذ ، قیچی' نوشته ناجا ماری آیدت


هنگامی که توماس و جنی پس از مرگ او وسایل پدر غریب خود را مرتب می کنند ، توماس مقدار زیادی پول نقد را که در یک توستر قدیمی مخفی شده کشف می کند. رمان نخستین ناجا ماری آیدت از توماس پیروی می کند که زندگی و روابط او در پی مرگ پدرش از هم پاشیده می شود.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



'The Dying Game' توسط Åsa Avdic


مجموعه ای در جهان در آینده نزدیک که در آن اتحاد شوروی هرگز حل، ASA Avdic را در حال مرگ بازی مراکز در آنا فرانسیس، یک کارگر استخدام دولت برای مشاهده یک گروه از متقاضیان کار که او را شاهد - جعلی - مرگ. اما همانطور که افراد دیگر در منطقه آزمایش جزیره شروع به کشته شدن می کنند ، آنا فرانسیس خود را در معرض خطر قتل واقع می داند .


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"آوریل جادوگر" توسط Majgull Axelsson


زنی که هنگام تولد از فرزندخواندگی رها شده است ، به بررسی چه چیزی در این رمان آزار دهنده از نویسنده سوئدی Majgull Axelsson بوده است. Desirée که با ناتوانی جسمی متولد شده و مانع از راه رفتن و صحبت کردن می شود ، از قدرت خود برای دیدن جهان از طریق چشمان سه فرزند مادر متولد شده خود استفاده می کند ، که هرکدام به زودی نامه ای دریافت می کنند تا همه چیز در مورد زندگی خود تغییر کند.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"شاهد نیمه شب" توسط سارا بلیدل


اولین رمان در یک سریال ، The Midnight Witness ، کارآگاه قتل تازه کار لوئیز ریک را دنبال می کند ، زیرا او برای حل قتل یک روزنامه نگار کار می کند ، که با بهترین دوست خود لوئیز ارتباط داشت.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



'Kallocain' توسط کارین بوی


با تکیه بر تاریخچه رایش سوم و روسیه اتحاد جماهیر شوروی ، کالواین کارین بووی بر روی یک دانشمند ، لئو کال ، مستقر است که دارویی را تولید می کند که می تواند افکار و رفتارهای فتنه انگیزی را تشخیص دهد ، حتی مواردی که کاربر از آن بی خبر است.


برای خرید اینجا را کلیک کنید


'گرگ زمستان' توسط سسیلیا اکبوک


گرگ وینت سسیلیا اکبوک که در قرن 18 هجدهم در سوئد مستقر شد ، خوانندگان را در یک سفر جالب به زندگی خانواده ای از گله داران فنلاندی سوق می دهد. هنگامی که یکی از همسایگان آنها در آنچه که جامعه سریعاً از آن به عنوان حمله گرگ جدا می شود ، به قتل رسید ، پیدا شد و همسر و مادر ماجیا شروع به تحقیق درباره اتفاقاتی که برای همسر این مرد رخ داده است ، می کنند ، در حالی که دخترش فردریکا با جذابیت کوه می جنگد. که در آن مرگ رخ داده است.


برای خرید اینجا را کلیک کنید


"چشم اوا" نوشته کارین فسوم


یکی دیگر از سریال های آغازین ، کارین فسوم با نام Eva Eye ، از بازرس کونراد سjer پیروی می کند ، در حالی که تلاش می کند دو قتل به ظاهر بی ارتباط را حل کند - یک پرونده مفقودالاثر برای افراد که در نهایت در ساحل شستشو می شود ، و یک کارگر جنسی نیز درست قبل از ناپدید شدن قربانی دیگر کشته شد.


برای خرید اینجا را کلیک کنید


"واحد" توسط نینی هولماویست


ایده آل برای طرفداران Never Let Me Go Go ، Ninni Holmqvist The Unit دنیایی را تصور می کند که در آن بزرگسالان بی سرپرست و بدون فرزند که سن میانسالی را پشت سر می گذارند مجاز به زندگی در دامان تجملات - به قیمت اهدای اعضای بدن خود ، تا حد مرگ هستند. .


برای خرید اینجا را کلیک کنید


"1222" توسط آن هولت


یک راز اتاق قفل شده در وسط یک کولاک نروژی ، مرکز 1222 آنه هولت در هان ویلهلمسن ، کارآگاه بازنشسته وظیفه حل قتل مسافر قطار که از طوفان در یک هتل محلی پناه گرفته بود ، کار می کند.


برای خرید اینجا را کلیک کنید


"پسر در چمدان" توسط لنه کابربال و آگنه فریس


هنگامی که یک پرستار صلیب سرخ به نام نینا یک چمدان را از قفسه دوست قدیمی خود بازیابی می کند ، او انتظار ندارد پسری کوچک را پیدا کند که مواد مخدر داشته باشد اما در حال تنفس است. پس از قتل تکان دهنده دوستش ، نینا و پسر در فرار دانمارک فرار می کنند و به جستجوی هویت کودک می پردازند و سعی می کنند یک قدم جلوتر از قاتلی که ممکن است برایشان بیاید بماند.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"شاهزاده یخی" توسط کاملیا لوکبرگ


در پی درگذشت پدر و مادرش ، اریکا فالک پس از بازگشت به زادگاه خود ، جسد دوست کودکی خود ، الکس را کشف کرد که بر اثر خودکشی درگذشت. اریکا با پیوستن به یک کارآگاه محلی ، شروع به گودبرداری در گذشته الکس می کند و تلاش می کند تا جواب این سوال را پیدا کند که چرا زنی که به نظر می رسد این همه را دارد خودش را می کشد.


برای خرید اینجا را کلیک کنید




ولیگ زکر Onbetaalbaar.

آواز لحظه ای عالی و عالی است و در مورد سوء استفاده بیش از حد. Met Mastercard is aankoop 180 dagen verzekerd tegen shade، verlies en diefstal.

تبلیغ توسط Mastercard 

بیشتر ببین

"طوفان آفتاب" توسط Åsa Larsson


در این رمان برنده جایزه سوئدی ، ربکا پس از پیدا شدن برادر دوستش سانا ، در کلیسایی که تأسیس کرده به قتل رسیده است به زادگاه خود باز می گردد. سانا برای تکیه دادن به کسی مثل ربکا نیاز دارد ، اما ربکا بیشتر علاقه دارد که بفهمد چه کسی می خواهد خانواده دوستش را بکشد و چرا.


برای خرید اینجا را کلیک کنید




ولیگ زکر Onbetaalbaar.

تبلیغ توسط Mastercard 

بیشتر ببین

"پاکسازی" توسط صوفی اوکسانن


در استونی ، این رمان از نویسنده فنلاندی صوفی اوکسانن در مرکز علیید ، یک زن انفرادی است که یک قربانی جوان قاچاق جنسی در حیاط خود پیدا می کند. او علاقه ای به تبدیل شدن به یک دختر مادر به اسم زارا ندارد ، اما عکسی که در اختیار کودک قرار دارد - امضا شده "برای علیید ، از خواهرش" - می تواند همه چیز را تغییر دهد.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"دادگاه پرندگان" نوشته آگنس رااتن


آلیس شغل خود را به عنوان مجری تلویزیون ترک می کند تا به عنوان یک خانه دار در یک خانه کنار فیور کار کند. صاحب خانه مردی میانسال و غیر دوستانه به نام سیگورد است که همسرش قرار است به زودی از یک سفر بازگردد. اما هرچه Sigurd با عصبانیت روبرو می شود ، آلیس شروع به ترس از امنیت خود در خانه ای جدا شده و جدید می کند.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"آماتکا" توسط کارین تیدبک


در این رمان علمی خنده دار که در یک دنیای خائن و حیرت انگیز تنظیم شده است ، یک کارگر دولتی به نام وانجا برای بررسی ساکنانش به کمون کشاورزی لقب می گیرد ، اما به زودی می یابد که با پنهانی مخفی تاریک در پشت اشیاء ظاهراً بی جان در زندگی خود روبرو می شود.

اگر از طرفداران اقتباس فیلم های The Girl with Dragon Tattoo و Snowman هستید ، 15 رمان اسکاندیناوی خزنده را بخوانید.

 این رمان های اسرارآمیز و هیجان انگیز شما را به سمت استخوان خزیده و شما را برای گدایی بیشتر رها می کنند.



اگر یک کار وجود دارد که اسکاندیناوی واقعاً خوب است ، این داستان تخیلی است . رمان های هیجان انگیز که معمولاً با نام "شمال غربی" شناخته می شوند ، در کشورهای اروپای شمالی غالباً بر قتل های وحشیانه و کارآگاهان ناقص متمرکز است که باید آنها را حل کنند. من در اینجا فقط به نویسندگان سه کشور اسکاندیناوی - دانمارک ، نروژ ، و سوئد - تمرکز می کنم ، اما خوانندگان که به دنبال تجربه کامل نوردیک هستند باید رمان های نویسندگان ایسلندی و فنلاندی را نیز بررسی کنند.


هیچ تفاوتی با مفهوم دانمارک بهداشت - احترام و تمایل به سرگرمی و راحتی که فرهنگ دانمارکی را در بر می گیرد ، وجود ندارد - از یک رمان نوآر خوب ، نوردیک. می توانید جوراب های کابین خود را ببندید و در حالی که کاکائو می ریزید ، یک پتو فازی بپوشانید و حکایت قتل و فتنه را بخوانید.


15 رمان اسکاندیناوی خزنده توسط زنانی را که در زیر برای شما انتخاب کردم بررسی کنید:


'سنگ ، کاغذ ، قیچی' نوشته ناجا ماری آیدت


هنگامی که توماس و جنی پس از مرگ او وسایل پدر غریب خود را مرتب می کنند ، توماس مقدار زیادی پول نقد را که در یک توستر قدیمی مخفی شده کشف می کند. رمان نخستین ناجا ماری آیدت از توماس پیروی می کند که زندگی و روابط او در پی مرگ پدرش از هم پاشیده می شود.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



'The Dying Game' توسط Åsa Avdic


مجموعه ای در جهان در آینده نزدیک که در آن اتحاد شوروی هرگز حل، ASA Avdic را در حال مرگ بازی مراکز در آنا فرانسیس، یک کارگر استخدام دولت برای مشاهده یک گروه از متقاضیان کار که او را شاهد - جعلی - مرگ. اما همانطور که افراد دیگر در منطقه آزمایش جزیره شروع به کشته شدن می کنند ، آنا فرانسیس خود را در معرض خطر قتل واقع می داند .


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"آوریل جادوگر" توسط Majgull Axelsson


زنی که هنگام تولد از فرزندخواندگی رها شده است ، به بررسی چه چیزی در این رمان آزار دهنده از نویسنده سوئدی Majgull Axelsson بوده است. Desirée که با ناتوانی جسمی متولد شده و مانع از راه رفتن و صحبت کردن می شود ، از قدرت خود برای دیدن جهان از طریق چشمان سه فرزند مادر متولد شده خود استفاده می کند ، که هرکدام به زودی نامه ای دریافت می کنند تا همه چیز در مورد زندگی خود تغییر کند.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"شاهد نیمه شب" توسط سارا بلیدل


اولین رمان در یک سریال ، The Midnight Witness ، کارآگاه قتل تازه کار لوئیز ریک را دنبال می کند ، زیرا او برای حل قتل یک روزنامه نگار کار می کند ، که با بهترین دوست خود لوئیز ارتباط داشت.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



'Kallocain' توسط کارین بوی


با تکیه بر تاریخچه رایش سوم و روسیه اتحاد جماهیر شوروی ، کالواین کارین بووی بر روی یک دانشمند ، لئو کال ، مستقر است که دارویی را تولید می کند که می تواند افکار و رفتارهای فتنه انگیزی را تشخیص دهد ، حتی مواردی که کاربر از آن بی خبر است.


برای خرید اینجا را کلیک کنید


'گرگ زمستان' توسط سسیلیا اکبوک


گرگ وینت سسیلیا اکبوک که در قرن 18 هجدهم در سوئد مستقر شد ، خوانندگان را در یک سفر جالب به زندگی خانواده ای از گله داران فنلاندی سوق می دهد. هنگامی که یکی از همسایگان آنها در آنچه که جامعه سریعاً از آن به عنوان حمله گرگ جدا می شود ، به قتل رسید ، پیدا شد و همسر و مادر ماجیا شروع به تحقیق درباره اتفاقاتی که برای همسر این مرد رخ داده است ، می کنند ، در حالی که دخترش فردریکا با جذابیت کوه می جنگد. که در آن مرگ رخ داده است.


برای خرید اینجا را کلیک کنید


"چشم اوا" نوشته کارین فسوم


یکی دیگر از سریال های آغازین ، کارین فسوم با نام Eva Eye ، از بازرس کونراد سjer پیروی می کند ، در حالی که تلاش می کند دو قتل به ظاهر بی ارتباط را حل کند - یک پرونده مفقودالاثر برای افراد که در نهایت در ساحل شستشو می شود ، و یک کارگر جنسی نیز درست قبل از ناپدید شدن قربانی دیگر کشته شد.


برای خرید اینجا را کلیک کنید


"واحد" توسط نینی هولماویست


ایده آل برای طرفداران Never Let Me Go Go ، Ninni Holmqvist The Unit دنیایی را تصور می کند که در آن بزرگسالان بی سرپرست و بدون فرزند که سن میانسالی را پشت سر می گذارند مجاز به زندگی در دامان تجملات - به قیمت اهدای اعضای بدن خود ، تا حد مرگ هستند. .


برای خرید اینجا را کلیک کنید


"1222" توسط آن هولت


یک راز اتاق قفل شده در وسط یک کولاک نروژی ، مرکز 1222 آنه هولت در هان ویلهلمسن ، کارآگاه بازنشسته وظیفه حل قتل مسافر قطار که از طوفان در یک هتل محلی پناه گرفته بود ، کار می کند.


برای خرید اینجا را کلیک کنید


"پسر در چمدان" توسط لنه کابربال و آگنه فریس


هنگامی که یک پرستار صلیب سرخ به نام نینا یک چمدان را از قفسه دوست قدیمی خود بازیابی می کند ، او انتظار ندارد پسری کوچک را پیدا کند که مواد مخدر داشته باشد اما در حال تنفس است. پس از قتل تکان دهنده دوستش ، نینا و پسر در فرار دانمارک فرار می کنند و به جستجوی هویت کودک می پردازند و سعی می کنند یک قدم جلوتر از قاتلی که ممکن است برایشان بیاید بماند.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"شاهزاده یخی" توسط کاملیا لوکبرگ


در پی درگذشت پدر و مادرش ، اریکا فالک پس از بازگشت به زادگاه خود ، جسد دوست کودکی خود ، الکس را کشف کرد که بر اثر خودکشی درگذشت. اریکا با پیوستن به یک کارآگاه محلی ، شروع به گودبرداری در گذشته الکس می کند و تلاش می کند تا جواب این سوال را پیدا کند که چرا زنی که به نظر می رسد این همه را دارد خودش را می کشد.


برای خرید اینجا را کلیک کنید




ولیگ زکر Onbetaalbaar.

آواز لحظه ای عالی و عالی است و در مورد سوء استفاده بیش از حد. Met Mastercard is aankoop 180 dagen verzekerd tegen shade، verlies en diefstal.

تبلیغ توسط Mastercard 

بیشتر ببین

"طوفان آفتاب" توسط Åsa Larsson


در این رمان برنده جایزه سوئدی ، ربکا پس از پیدا شدن برادر دوستش سانا ، در کلیسایی که تأسیس کرده به قتل رسیده است به زادگاه خود باز می گردد. سانا برای تکیه دادن به کسی مثل ربکا نیاز دارد ، اما ربکا بیشتر علاقه دارد که بفهمد چه کسی می خواهد خانواده دوستش را بکشد و چرا.


برای خرید اینجا را کلیک کنید




ولیگ زکر Onbetaalbaar.

تبلیغ توسط Mastercard 

بیشتر ببین

"پاکسازی" توسط صوفی اوکسانن


در استونی ، این رمان از نویسنده فنلاندی صوفی اوکسانن در مرکز علیید ، یک زن انفرادی است که یک قربانی جوان قاچاق جنسی در حیاط خود پیدا می کند. او علاقه ای به تبدیل شدن به یک دختر مادر به اسم زارا ندارد ، اما عکسی که در اختیار کودک قرار دارد - امضا شده "برای علیید ، از خواهرش" - می تواند همه چیز را تغییر دهد.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"دادگاه پرندگان" نوشته آگنس رااتن


آلیس شغل خود را به عنوان مجری تلویزیون ترک می کند تا به عنوان یک خانه دار در یک خانه کنار فیور کار کند. صاحب خانه مردی میانسال و غیر دوستانه به نام سیگورد است که همسرش قرار است به زودی از یک سفر بازگردد. اما هرچه Sigurd با عصبانیت روبرو می شود ، آلیس شروع به ترس از امنیت خود در خانه ای جدا شده و جدید می کند.


برای خرید اینجا را کلیک کنید



"آماتکا" توسط کارین تیدبک


در این رمان علمی خنده دار که در یک دنیای خائن و حیرت انگیز تنظیم شده است ، یک کارگر دولتی به نام وانجا برای بررسی ساکنانش به کمون کشاورزی لقب می گیرد ، اما به زودی می یابد که با پنهانی مخفی تاریک در پشت اشیاء ظاهراً بی جان در زندگی خود روبرو می شود.